من اون شبی رو که از مرگ نجات پیدا کردم رو کامل به خاطر دارم اون روز به مزاحمم که استاد یک دوره ای بود گفتم نه بعد امتحان داشتم از دانشگاه برمیگشتم که توی اتوبوس قسمتی عجیبی از قرآن رو مشاهده کردم و انگار که من دست حضرت رو دیدم که گردن حضرت هارون میگرفت تا به خاطر گمراهی بنی اسرائیل توبیخش کنه و من که یک عمر دنبال دیدن مسوولیت پذیری و وظیفه شناسی بودم و دنبال افرادی بودم که برای خدا کار کنند اولین بار بود میدیدم یک نفر با تمام وجودش به حق عمل کنه و برای حق سر از پا نشناسه و به حق عمل کنه، سرشار از عشق شدم چون حق رو دیدم عمل بهش رو دیدم عمل به حق رو دیدم و قبل از اون از آدما ناامید شده بودم ازین راهی که توش هیچ کسی رو پیدا نکردم باهاش کارهایی که خدا راضی هست رو انجام بدم و به قرآن پناه بردم که این ها رو دیدم و وقتی شب شد اون شخص مریض مزاحم اومد برای کشتن من، قبل از خواب گفتم اعوذ بالله من شیطان الرجیم و حتی یکی سرم رو گرفت که من درست این ذکر رو تلفظ کنم و در خواب دیدم که اون مزاحمه بالای سرم نشسته و داره با دستاش یکاری میکنه که من بمیرم به این صورت که من چیزهای خیلی وحشتناکی رو میدیدم و همه با شمشیر در حال حمله به من بودن و خب این توی خواب اونم تنها توی خونه خیلی ترسناک بود و بین خواب من ی لحظه بیدار شدم و اون همچنان داشت به کارش ادامه میداد و یکبار توی خواب نفس عمیق کشیدم و دفعه بعد دیدم که دیگه توی اتاق بالای سرم نیست و توی پذیرایی یکی داره جلوی حملاتش رو میگیره و بدن بیجون من توی رخت خواب افتاده بود که متوجه شون شدم و این حملات خیلی ادامه داشت اون مزاحم خیلی حملات قدرتمندی انجام میداد و شخصی که از من دفاع کرد رو حضرت میدونم ،تونست جلوی همشو بگیره و قیافه اون مزاحمو دیدم ، در حالتی بود که دیگه نمیدونست باید چیکار کنه و وقتی فهمید نمیتونه کاری بکنه داد زد تو کی هستی ؟ و رفت و من دوباره از خواب بیدار شدم و دوست داشتم اون مدافع رو ببینم و توی دلم گفتم ای کاش ببینمش و او صبر کرد من ببینمش و به حرفم گوش داد این خیلی برام تکان دهنده بود چون کم پیش میاد کسی به چیزی که من میگم عمل کنه و وقتی خواستم جلوی او بایستم روحم از بدنم خارج شد درحالی که بدنم توی رخت خواب بود و ایشون رو دیدم. کلمه ای رو لایق گفتن به ایشون پیدا نمیکردم و از حق و جانم کلمه ای بر زبانم جاری شد و آن کلمه ممنون بود . صفتی که در ایشان دیدم نشاط بود که از صفاتی بود که مومن حقیقی با تقوای کامل آن را دارد نشاط دائمی . وقتی گفتم ممنون و چهره مهربانش را دیدم رفت . پس از آن نیز هر بار به مرگ نزدیک میشوم او نجاتم میدهد و جلوی قاتلانی که به من حمله میکنند را میگیرد .من به واسطه بیماری ای،کم کاری تیروئید، امکان داره در اثر فشار در خواب به کما بروم و در این لحظات از مرگ نجاتم میدهد. من جانم را مدیون او هستم و تا الان این مطالب رو مکتوب منتشر نکرده بودم که اگر نگفتنش اشتباه بود خدا من رو ببخشه و اگر گفتنش هم اشتباهه خدا من رو ببخشه نمیخواستم برای آن حضرت اتفاقی بیوفتد و بارها دیده ام که به او حمله ور شده اند اما دقیق نمیدانم کجاست و نمیدانم چگونه کمکش کنم از خدا میخوهم اورا همواره زنده نگاه دارد و دشمنانش را نابود کند و بکشد . یادم هست در دبیرستان در کتاب دین و زندگی (البته در سال های بعد آن را از کتاب حذف کردند) نوشته شده بود حضرت موسی ع و حضرت عیسی ع و حضرت خضر علیه السلام زنده هستند و در زمان امام زمان ع با پیروانشان در رکاب امام زمان با کفار میجنگند از خدا میخواهم مرا از پیروان او قرار دهد و مرا بر کفار پیروز گرداند روزهای سختی را میگذرانم و دعا میکنم شر دشمنانم به خودشان برگردد و از هستی ساقط گردند .
ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم
میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه،خدا لعنت کنه امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندانان رو دنی و میلی و بقیه شون رو .خدا لعنت کنه اقوامی که ارث پدر مادرمو بالا کشیدنو ی آبم روش خدا لعنت کنه مدیری کارگردان رو ،خدا لعنت کنه سینمایی رو که به حضرت موسی علیه السلام که نزد خدا آبرومند است اهانت میکنه خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.
- ۰۱/۱۰/۱۶