دوست

یه دوستی دارم که توی رویا لبه ی پرتگاه موهامو کشید که نیوفتم من دوست حسابش کردم و خیلی دوسش دارم خیلی دوست دارم ببینمش و باهاش بشینم توی کافه و با هم از خاطرات خوبمون بگیم الهی که هرجای دنیا هست خوب و خوش و سلامت باشه و یه روزی منو کنارش ببینن. آمین

اول اسمش با داله و رفت تو تیم اون کارگردان دیوونه که با هم به من تجاوز کنن این روزها خیلی آزارم میدن . نمیدونم فاسد شدن آدمها رو دیدین یا نه ولی من تو این ی سال دیدم که چطور محبتش تبدیل به خشم، کینه و سپس دشمنی شد تا جایی که از راه دوستی ظاهری و نزدیک شدن به من به دشمنم کمک میکرد که من رو بکشه یا بهم تجاوز کنه. واقعا خیلی آزار دهنده ست امیدوارم تو زندگیش بلا مصیبش بشه و خیلی بدبخت تر از اینی ک هست بشه. این همه دشمنی تو زندگیم کم نبود ولی انقدر زیاد نبود نمیدونم چطور از خشم خدا میخوان در امان بمانن چون من همیشه نفرینم میگیره امیدوارم خدا گرفتارشون کنه تا دیگه سراغ من نیان چون من حریف چنتا مرد و پسر اونم با این همه مکر و فن نمیشم و مدرکی هم ندارم ک برم پیش پلیس خدا خودش کمک کنه الهی و از طرفی دوست دارم آزار ببینن تا قدری از زجری که به من دادن جبران بشه اون رو پیدونم خدا انجام میده فقط میترسم بیخبر بمونم و از خوشحال شدن از انتقام خدای خوبم بی نصیب بمونم.

ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه دانیالو،خدا لعنت کنه میلادو و امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندان رو خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.

خدا مرگ بده دانیال عوضی رو با مدیری و اهل و عیالش