گوینده دختریست از دختران ایران که میگوید : به یاد دارم زمانی که آن دکتر مدرس دوره ای که توی سالن معلم خیابون ولیعصر برگزار میشد مرا به صورت تحت فشار قرار دادن از راه هک اینستاگرام و و تلگرام و انتشار محتوای تهدید آمیز و اثرگذار بر روی ذهن و سیستم ایمنی بدنم ، مرا دزدید و در اتاقی پر از پروژکتورهای پرنور با نور های شدید سفید گذاشت و مورد آزار روانی بسیار شدید قرار داد و من در حالی که بیهوش بودم و نمیتوانستم از جایم برخیزم به سختی چشمانم را باز میکردم و دوربینی در دستانش میدیدم و شخصی که در کنارش ایستاده بود و به من نگاه میکرد ، نمی دانم لباسی برتن داشتم یا نه و سپس لحظه ای را به خاطر می آورم و لحظه ای را میبینم که درب منزلمان بودم و در حال خروج از منزل و جوانی در کنار در ایستاده بود و خودرویی جلوی درب پارک شده بود خودرویی مشکی با مدل خارجی، آن جوان مست بود و در را نگه داشته بود تا من را ببرند . در آنجا که بودم لحظه ای بود که چند نفر دور هم نشسته بودیم و لحظه ای دیگر را به خاطر دارم که از خواب بیدار شدم و به دنبال راه خروج بودم و ناگهان خود آن دکتر را دیدم که روی صندلی نشسته بود که یکی از بازیگران سریالی که در آن روزها پخش میشد ( پسری با موهای بور در سریال بوی باران ) را دیدم که اسمش در آن فیلم ... بود و به دکتر میگفت که لازم دارد تا اطلاعاتش را پاک کند و گفت : ... شما هم که دستانتان را میکنید داخل مهر (mehr) و داشتم فکر میکردم که ناگهان به این نتیجه رسیدم که آن ها از هم جنس گرایی شان حرف میزنند و بی اختیار گفتم واااایی و آنها متوجه حضورم گشتند و دکتر بسیار ترسید ، سپس شخصی از محافظانش به سمتم آمد و با دستمالی مرا بیهوش ساخت و لحظه ای که از خواب بلند شدم در رخت خواب خانه مان بودم یعنی روز ۱۹ تیر سال ۱۳۹۸ از خواب برخاستم و نمیدانم این دزدی در چه تاریخی اتفاق افتاده است . لحظاتی از تهدیدش را به یاد دارم که در پیام هایش میگفت وقتی خوابی نگاهت میکنم .بعد از آن طبقه سوم و چهارم ساختمان ما از افراد او پر شدند و به آنها اجاره داده شد و آپارتمانی پنج طبقه در کوچه در سمت جنوبی مان که کامل دید و اشراف بر واحد ما داشت و خانه ای در کوچه ای دیگر که در سمت شمال خانه مان بود را خرید و از افراد خودش پر کرد و مرا کامل تحت نظر دارد .هنگامی که مستاجر آپارتمان را دیدم به او اخطار دادم و گفتم بیخود کرده ای که از جانب آن دکتر برای جاسوسی من آمده ای و او چیزی نگفت ولی روانی بودنش از چهره اش کامل مشخص بود و ازینکه میدانستم آنجا چه میکند سخت عصبانی شد. در سینما شروع به ساخت فیلمهایی شد که از دکتر حمایت میکردند و خبر به کارگردانی رسید و وقتی متوجه شدم که باخبر شده اون نیز در فیلم هایش از من سخن گفت و با من حرف میزد .من ازین همه فشار سرسام گرفتم و نمیدانستم به کجا پناه ببرم حتی به بیت رهبری نیز نامه فرستادم و در حرف هایش احساس کردم تهدید میشوم. آه که چه روزهای سختی را میگذرانم کمرم در این زندگی شکسته و دردی گلویم را خفه میکند کسی به یاریم نمیشتابد و من تنها با افرادی بی رحم و مسلح سروکار دارم ، اگر این لحظه میتوانید این نوشته ها را بخوانید بدانید کا این معجزه است و من مطالب بسیاری را متوجه شده ام نه در مورد اشخاص بلکه در مورد سیستم فاسدی که به صورت علمی مردم را کنترل میکند و شاید دانستنش برای کسی مفید باشد و میخواهم بگویم و نمیدانم چگونه به گوش مردم برسانم که چه کسانی دارند مخفیانه قدرتشان را افزایش میدهند تا روزی برسد که بر آنها غلبه کنند و دیگر چیزی از ارزشهایمان برایمان باقی نماند. این دنیای فاسدی که اطرافم را فرا گرفته مرا تنها و سپس طعمه و بعد از آن نوش جان میکند ، مهم نیست که من چه کسی هستم مهم اینست که این روند هر روز و هر لحظه در همین شهر و کشور در حال اجراست و کسی کاری نمیکند چون کسی چیزی نمیداند . در آخر میخواهم بگویم هر سوالی دارید بپرسید تا داستان برایتان روشنتر شود . من در گمنامی ای که حاصل تهدیدات آنها بوده است در حال زندگی در زندانی هستم که برایم ساخته اند و جوانانی هم قصد تجاوز به من را دارند و شبانه روز پیام میفرستند. امیدوارم حال دل و روزگارتان خوب باشد و غم نبینید . ممنون از توجهتان.
نویسنده : دختری جوان
ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه و امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندان رو خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.
خدا مرگ بده دانیال عوضی رو با مدیری و اهل و عیالش
- ۰۱/۱۱/۲۸