خواب میدیدم که چجوری و چرا به دنیا اومدم مادرم زیباترین دختر خانواده و پدرم از خانواده ای مذهبی اما زیبا که حاصلشان شد دختری زیبا(۱۹۹۴) ، زیبایی اش بیش از حد بود و غیر قابل کنترل یه بازیگر پیدا کردن و برنامه ساخت فیلم تایتانیک(۱۹۹۵) ریخته شد. اون دختر پدر ورشکسته شده و ناراحت بود که مجبوره تن به ازدواج به شخصی بده که دوسش نداره و پسری بور عاشق اوست ،شخصی که کنارش بود و کمکش میکرد... وقتی یاد حوادث زندگیم میوفتم میگم چرا مثل اون پسری که عاشق اون بازیگر توی سریال تو که از ستاره ها آمدی بود طرف منو نگرفتین ،پسره رفت پیش پلیس گفت بیهوشش کرد میخواستن بکشنش هیچی یادش نمیاد این چه وضعشه این دخترو دزدین پیگیری کنین(دزدیدنش و گذاشتنش توی ماشین لبه پرتگاه که یه آدم فضایی نجاتش داد که همون حضرت عزیزمه ، از بچگی مراقبمه و نذاشتن بفهمم که هست تا ی روز که دیدمش ایندفه نجات دادنشو به چشم دیدم غافل ازینکه او ناجی همه مظلومان است و من بی خبر،شاید منتظر شخص خود سلطان بودم و کمک افرادش به چشمم نمیومد و خدا اجابتم کرد ) خدایااا این ظلمو پایان بده . میخوام ب قول عموم به اون ظالمی که زندگی منو نابود کرد بگم : نمیگیره هیشکسی جااااتووووو .
بعد از اون همه ی فیلما پشت سر هم ساخته شد و نقشه های بعدی کشیده شد و چه دردناک بودند همه چی ظاهرا میشد گفت که خوبه اما همیشه ی چیزی رو نمیدونستم همیشه. یادته باباجی کتاب میخوندی کنارم؟ و رفتم از مامانم الفبا رو یاد گرفتم و برات نامه نوشتم همه جا پیشت بودم سر کار تو ماشین توی ده و توی خونه توی بغلت که بخوابی و کتاب بخونی چقدر قوی مطالعه میکردی عزیزم ،تو رو ازم گرفت دیگه بعد از تو امنیتی نبود .
از آدمایی که توی زندگیم ناراحتشون کردم معذرت خواهی میکنم چون نمیخواستم آخر فیلم ک مرگ جک بود نه رز اتفاق بیوفته و آدمارو ول کردم و میخوام برم پیش کسی که دوستم داره.