یک سری اومدیم در ساختیم کنار مغازمون از شخرداری اومدن درو بستن گفتن اینجا مال شما نیست ! بعد که بررسی کردیم یا تحقیق ( یه لحظه یاد آخرین مستاجرمون که کلاه بردار از آب دراومد افتادم ) .. فهمیدیم که پسر عمه گرامی با شهرداری بدون اطلاع ما قرار گذاشتنو و بیشتر زمینو برداشته برای خودش و به نوعی پدر من سرش کلاه رفته و الان به هیچ وجه زیر بار نمیرن که بیان و کار رو درست کنن ما بتونیم حداقل خرجمونو در بیاریم ازون ور توی سند نوشته چند متر اضافه تر داریم بعد عمه ام به صورتی خیلی با مزه میگه من راضی نیستم آخه چیکار به رضایت تو داریم چیزی که تو سند نوشته را میخوایم و کارش داریم و بعد یه سری جیره خور ازشون طرفداری میکنن خلاصه بابای من روی تخت بیمارستان و پول بیمارستانو نداره بده و اونا مدام در حال خونه ساختن و مسافرت و خوش گذرونی . مامانم تو کل عمرش هیچ جا نرفت و الان مریضه ،منو داداشم نتونستیم درس بخونیم فقط به خاطر این همه جنگ اعصابی کا مدام برای ما پیش می اوردن خلاصه که دستمون به جایی بند نیست که حقمونو بگیریم و از خدا میخوام خودش دخالت کنه تا ببینیم چی میشه
- ۰۲/۰۸/۰۱