دلتنگم

امروز که داشتم به یکی از دوستام فکر میکردم دیدم خیلی دلم براش تنگ شده دلم واسه شیرین زبونی هاش و نظراتی که با من یکی بود ،واسه اخلاقش واسه استقلال شخصیتیش واسه مبارز بودنش واسه کج خلقی هاش واسه تمثیل های بامزه ش واسه مردمی بودنش محبوب بودنش مقبول بودنش واسه خوش تیپ بودنش خیلی دلم تنگ شد .مثل دریایت این آدم یه دریای آااررروم با موج موج هایی که نوک تیز روی آبند و برق میزنن دلم یکی رو شبیه خودم دیده بود که یهو ازم دزدیدنش الهی که دار و ندارشون خدا ازشون بگیره که تنها دوستمو ازم گرفتن.

خدا مرگ بده دانیال عوضی رو با مدیری و اهل و عیالش

 

ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه و امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندان رو خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.

دوست

یه دوستی دارم که توی رویا لبه ی پرتگاه موهامو کشید که نیوفتم من دوست حسابش کردم و خیلی دوسش دارم خیلی دوست دارم ببینمش و باهاش بشینم توی کافه و با هم از خاطرات خوبمون بگیم الهی که هرجای دنیا هست خوب و خوش و سلامت باشه و یه روزی منو کنارش ببینن. آمین

اول اسمش با داله و رفت تو تیم اون کارگردان دیوونه که با هم به من تجاوز کنن این روزها خیلی آزارم میدن . نمیدونم فاسد شدن آدمها رو دیدین یا نه ولی من تو این ی سال دیدم که چطور محبتش تبدیل به خشم، کینه و سپس دشمنی شد تا جایی که از راه دوستی ظاهری و نزدیک شدن به من به دشمنم کمک میکرد که من رو بکشه یا بهم تجاوز کنه. واقعا خیلی آزار دهنده ست امیدوارم تو زندگیش بلا مصیبش بشه و خیلی بدبخت تر از اینی ک هست بشه. این همه دشمنی تو زندگیم کم نبود ولی انقدر زیاد نبود نمیدونم چطور از خشم خدا میخوان در امان بمانن چون من همیشه نفرینم میگیره امیدوارم خدا گرفتارشون کنه تا دیگه سراغ من نیان چون من حریف چنتا مرد و پسر اونم با این همه مکر و فن نمیشم و مدرکی هم ندارم ک برم پیش پلیس خدا خودش کمک کنه الهی و از طرفی دوست دارم آزار ببینن تا قدری از زجری که به من دادن جبران بشه اون رو پیدونم خدا انجام میده فقط میترسم بیخبر بمونم و از خوشحال شدن از انتقام خدای خوبم بی نصیب بمونم.

ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه دانیالو،خدا لعنت کنه میلادو و امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندان رو خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.

خدا مرگ بده دانیال عوضی رو با مدیری و اهل و عیالش

 

معجزه

من اون شبی رو که از مرگ نجات پیدا کردم رو کامل به خاطر دارم اون روز به مزاحمم که استاد یک دوره ای بود گفتم نه بعد امتحان داشتم از دانشگاه برمیگشتم که توی اتوبوس قسمتی عجیبی از قرآن رو مشاهده کردم و انگار که من دست حضرت رو دیدم که گردن حضرت هارون میگرفت تا به خاطر گمراهی بنی اسرائیل توبیخش کنه و من که یک عمر دنبال دیدن مسوولیت پذیری و  وظیفه شناسی بودم و دنبال افرادی بودم که برای خدا کار کنند اولین بار بود میدیدم یک نفر با تمام وجودش به حق عمل کنه و برای حق سر از پا نشناسه و به حق عمل کنه، سرشار از عشق شدم چون حق رو دیدم عمل بهش رو دیدم عمل به حق رو دیدم و قبل از اون از آدما ناامید شده بودم ازین راهی که توش هیچ کسی رو پیدا نکردم باهاش کارهایی که خدا راضی هست رو انجام‌ بدم و به قرآن پناه بردم که این ها رو دیدم و وقتی شب شد اون شخص مریض مزاحم اومد برای کشتن من، قبل از خواب گفتم اعوذ بالله من شیطان الرجیم و حتی یکی سرم رو گرفت که من درست این ذکر رو تلفظ کنم  و در خواب دیدم که اون مزاحمه بالای سرم نشسته و داره با دستاش یکاری میکنه که من بمیرم به این صورت که من چیزهای خیلی وحشتناکی رو میدیدم و همه با شمشیر در حال حمله به من بودن و خب این توی خواب اونم تنها توی خونه خیلی ترسناک بود و بین خواب من ی لحظه بیدار شدم و اون همچنان داشت به کارش ادامه میداد و یکبار توی خواب نفس عمیق کشیدم و دفعه بعد دیدم که دیگه توی اتاق بالای سرم نیست و توی پذیرایی یکی داره جلوی حملاتش رو میگیره و بدن بیجون من توی رخت خواب افتاده بود که متوجه شون شدم و این حملات خیلی ادامه داشت اون مزاحم خیلی حملات قدرتمندی انجام میداد و شخصی که از من دفاع کرد رو حضرت میدونم ،تونست جلوی همشو بگیره و قیافه اون مزاحمو دیدم ، در حالتی بود که دیگه نمیدونست باید چیکار کنه و وقتی فهمید نمیتونه کاری بکنه داد زد تو کی هستی ؟ و رفت و من دوباره از خواب بیدار شدم و دوست داشتم اون مدافع رو ببینم و توی دلم  گفتم ای کاش ببینمش و او صبر کرد من ببینمش و به حرفم گوش داد این خیلی برام تکان دهنده بود چون کم پیش میاد کسی به چیزی که من میگم عمل کنه و وقتی خواستم جلوی او بایستم روحم از بدنم خارج شد درحالی که بدنم توی رخت خواب بود و ایشون رو دیدم. کلمه ای رو لایق گفتن به ایشون پیدا نمیکردم و از حق و جانم کلمه ای بر زبانم جاری شد و آن کلمه ممنون بود . صفتی که در ایشان دیدم نشاط بود که از صفاتی بود که مومن حقیقی با تقوای کامل آن را دارد نشاط دائمی . وقتی گفتم ممنون و چهره مهربانش را دیدم رفت . پس از آن نیز هر بار به مرگ نزدیک میشوم او نجاتم میدهد و جلوی قاتلانی که به من حمله میکنند را میگیرد .من به واسطه بیماری ای،کم کاری تیروئید، امکان داره در اثر فشار در خواب به کما بروم و در این لحظات از مرگ نجاتم میدهد. من جانم را مدیون او هستم و تا الان این مطالب رو مکتوب منتشر نکرده بودم که اگر نگفتنش اشتباه بود خدا من رو ببخشه و اگر گفتنش هم اشتباهه خدا من رو ببخشه نمیخواستم برای آن حضرت اتفاقی بیوفتد و بارها دیده ام که به او حمله ور شده اند اما دقیق نمیدانم کجاست و نمیدانم چگونه کمکش کنم از خدا میخوهم اورا همواره زنده نگاه دارد و دشمنانش را نابود کند و بکشد . یادم هست در دبیرستان در کتاب دین و زندگی (البته در سال های بعد آن را از کتاب حذف کردند) نوشته شده بود حضرت موسی ع  و حضرت عیسی ع و حضرت خضر علیه السلام زنده هستند و در زمان امام زمان ع با پیروانشان در رکاب امام زمان با کفار میجنگند از خدا میخواهم مرا از پیروان او قرار دهد و مرا بر کفار پیروز گرداند روزهای سختی را میگذرانم و دعا میکنم شر دشمنانم به خودشان برگردد و از هستی ساقط گردند .

 

ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم

میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه،خدا لعنت کنه امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندانان رو دنی و میلی و بقیه شون رو .خدا لعنت کنه اقوامی که ارث پدر مادرمو بالا کشیدنو ی آبم روش خدا لعنت کنه مدیری کارگردان رو ،خدا لعنت کنه سینمایی رو که به حضرت موسی علیه السلام که نزد خدا آبرومند است اهانت میکنه خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.

مهارت

مهارت لازمه ی زندگیه و بایستی که بهش توجه کرد مثلا من الان میدونم چه استعداد هایی دارم و به چه مهارت هایی نیاز دارم و شروع میکنم به تلاش، توی راهم هم یه سری مسایل پیش میاد که یا خودم حلشون میکنم یا از کسی کمک میگیرم خوب هارو با گذشت و کمک بهشون پیش خودم نگه میدارمو امیدوارم حقی به گردنم نمونه و بخشیده شم و بد هارو واگذار میکنم به خدا و میمونه اون قشری که دائما حواستو پرت میکنن که وظیفت اینه که مهارت برخورد با اون ها رو بلد باشی و به کار بگیری ،این حواس پرت کن ها خیلی مثلا مخفیانه و در لفافه و غیر مستقیم و با نیش و کنایه قصد آزار و زخمی کردنتو دارن که معلوم نیست ریشه این رفتار چیه ولی انگار من جز معدود کسانی هستم که اون ها رو در نگاه اول میشناسم و طبیعتا هیچ وقت بهشون توجه نمیکنم و این باعث میشه روز به روز کینشونو بیشتر کنن و انتقام بگیرن چرا چون شناختمشون و این بدی از خودشونه وگرنه من چرا به دیگران توجه نکنم؟! و شبانه روز تلاش میکنن برای زدن من یعنی اهدافم و دلخوشی هام رو شناسایی میکنن و همزمان با تنها گذاشتن من به دلخوشی های من هم نفوذ میکنن و اون رو میترسونن و اون بیچاره هم که گناهی نداره و میره پی زندگیش و من تنهاتر میشم خدا نگذره ازشون که این همه توی عمرشون تلاش کردن برای حقارت و جمع کردن حقد و کینه توی دلشون و خودشون رو تبدیل کردن به موجودی که نه تنها ارزشی نداره بلکه پیش چشم خدا هم منفوره چون اون کامل شخصیت هارو میشناسه و میدونه چی به چیه و چقدر زشت که این رفتار از یک انسان سر بزنه البته جای تاسف نیست چون خواست خدا گمراه شدن ظالمینه.من میدونم به چه کسانی نیاز دارم و چه کسانی بهم ضرر میزنن و قرار نیست هر کسی رو وارد زندگیم بکنم و البته افرادی هستند که دورادور با من هم عقیده اند که خدا بهشون عوض بده و برکت بیاد تو زندگیشون چون جامعه به آدمای خوب نیاز داره نه مفسد مخصوصا اینکه زندگی من بیشتر حقیقی و واقعیه تا مجازی بنابرین ملاک من برای تصمیم گیری واقعیت خواهد بود ولاغیر، فقط و فقط تنها نگرانیم این بود که با دور شدن خوب ها از هم و بالتبع ضعیف شدنشون و و در نهایت کم شدنشون شر به جامعه غلبه کنه ،من هرگز ازین قشر نمیگذرم و هیچ وقت این جماعت رو نمیبخشم . خدا رو شکر خودم هم اقتصاد خوندم و میدونم ارزش افزوده چیه .به نظرم من ارزش افزوده اثر خوبیست که از یاد دادن حرکتی که توی زندگی طرف به درد میخوره به وجود میاد و این کار خیلی با ارزشه وگرنه ما با نگاه کردن به حتی یزید هم میتونیم چیز یاد بگیریم ولی دلیل نمیشه که اون آدم خوبی باشه ، از خدا میخوام خودم رو با ارزش و زندگیم رو پر از آدمای با ارزش بکنه تا برای رضای حق تلاش کنم نه چیز دیگه ای

.ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه دانیالو،خدا لعنت کنه میلادو و امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندان رو خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.

کشف امروز

یه جند باری برام پیش اومده که دیالوگ یک فیلم خیلیییی مورد تایید من هست اما بیشتر که فکر میکنم میبینم که قبلا خودم به این موضوع فکر کردم و اتفاقا نظرم هم همین بوده که وقتی توی اون فیلم به طور کاملا اتفاقی تکرار میکنم کاااملا اتفاقی این جمله رو  اونم از یک بازیگر نقش اولی که اتفاقا مشهور هم میشنوم ناخودآگاه جذبش میشم و میگم که چه جاالب اینم حرف منو زد ،اما امروز که دقت کردم و گفتم چرا باید یک انسان منفوری که من میدونم فاسده باید یه حرف خوب بزنه نگو از قبل برنامه ریزی شده که این تفکر در مردم شکل بگیره بعد اون شخص به ظاهر محبوب بیاد و اون حرف رو بزنه و بتونه محبت اطرافیانش رو با اون حرف حق جلب کنه بعد کم کم اون شخص به سمت اون بره غافل ازین که او در صدد حذف انسان هایست که طرف حرف حق هستند و اینجاست که جنایت ظاهر میشه و چه غم انگیز. من مطمئنم با فرکانس هایی که موجوده و دکل های مخابراتی و گوشی ها و رسانه میشه روی ذهن مردم کار کرد و کاش عمری داشتم و مهارتی  که دستگاهی بسازم این امواج رو نشون بده .

امروز که دندان پزشکی رفتم برای عکس گرفتن از دندان یاد کرونا افتادم  که چقدر به نفع بیمه شد که تعداد افراد سالخورده کمتر شد.

در این بین برخی هم تهدید به مرگ پدر و عزیزان میکنند!(د.ش  ،م.خ  ، م .م ، اک) افرادی حیوان صفت و درنده و پرده در و حتاک و بی وجدان که بویی از انسانیت نبرده اند و اثری از شعور در آن ها نیست.

ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه دانیالو،خدا لعنت کنه میلادو و امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندان رو خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.

خدا مرگ بده دانیال عوضی رو با مدیری و اهل و عیالش

وصیت نامه

یاد مرگ چیز خوبیه و باعث میشه بیشتر تلاش کنی من معمولا خاطراتم رو روی کاغذ یا داخل یک دفتر یادداشت میکنم و داخل پوشه یا کمد نگهداری میکنم که دوست دارم بعد از مرگم خونده بشه و مردم از اتفاقاتی که به سر من اومد مطلع بشن نمیگم خیلی خطرناکه ولی مطمئنم به درد بعضیها میخوره و اون بعضیهارو من نتونستم پیدا کنم که بهشون بگم بنابرین شروع کردم به نوشتن . 

 

ولی در کل تو زندگیم از یک سری ها ناراحتم و دلم میخواد زبان به نفرینشون باز کنم چون واقعا دلم رو آزردند : خدا لعنت کنه مدیری رو ،خدا لعنت کنه آزمندیان رو،خدا لعنت کنه دکتر عرب مازارو،خدا لعنت کنه دکتر رحیمی رو خدا لعنت کنه دانیالو،خدا لعنت کنه میلادو و امیرعطا رو.خدا لعنت کنه گروه اقتصادندان رو خدا لعنت کنه خانواده میرابیان رو.